تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم
پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای
خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!
تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم
پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای
خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!
یک تلنگر هم کافی بود برای اینکه بشکنم؛
به هر حال ممنون از مشتت ...!
اگه کسی عاشقت شد؛
تو هیچ مسئولیتی در قبالش نداری؛
مگر اینکه تو هم عاشقش بشی؛
اما اگه یکی بهت اطمینان کرد؛
تو در مقابلش مسئولی؛
حتی اگه بهش اطمینان نداشته باشی ...!
فقط اسمی به جا مانده، از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی، قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم، به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن، چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند، مرا با خود رها کردند،
همه خود درد من بودند، گمان کردم که همدردند ...!
دیوارها برای کوبیدن سر، ناز می کنند؛
گریزی نیست؛
اندوه به دل ما گیر سه پیچ داده است؛
باید سر به بیابان ها گذاشت ...!
بهترین انتقام این است که به راه خود ادامه دهید؛
و اتفاقات بد را فراموش کنید؛
به هیچکس اجازه ندهید؛
از تماشای رنج شما لذت ببرد ...
خدایم را دوست دارم و باوفاتر از او سراغ ندارم؛
شاید به رسم همین وفاداریست؛
که عزیزانم را به او می سپارم ...
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم
.
.
.
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
کاش هرگز در محبت شک نبود ، تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان دل است ، واژه تلخ خیانت حک نبود . . .
.
.
.
بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند
مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند . . .
با عشق به من به من خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردی
رفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی !
.
.
.
هر که را دیدم خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبود
هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غمها چه سود
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
.
.
.
کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده
باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست
دار بزن … خاطرات کسی که تـو را دور زده
حالم خوب است …امّا گذشته ام درد میکند . . .
.
.
.
نمیتونم ببخشمت / دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم / گندیدی و بریدمت . . .
تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت
دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام
تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
.
.
.
سوت پایان را بزن
من حریف هرزگی تو
و احمق بودن خودم نمی شوم . . .
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی . . .
.
.
.
آنقــدر مرا سرد کرد
از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز میخوریــد
.
.
.
عجب جوش و خروشی بود عشقت / خراب باده نوشی بود عشقت
بهشتم را به سیبی داد بر باد / عجب آدم فروشی بود عشقت . . .
“دوستت دارم”
تکیه کلام تو بود
من بی جهت به آن تکیه داده بودم…!!!
.
.
.
حضورت در کنار من معجزه نبود
نبودنت هم فاجعه نیست
فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود
بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت . . .
دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست
تنها آسمانمان یکیست . . .
.
.
.
نمی بخشمت
ولی فراموشت می کنم
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی
تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
.
.
.
عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم
در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم
هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم . . .
من از عشق گفتم
تو مدل ماشینم را پرسیدی
من از محبت گفتم
تو محل زندگیم را پرسیدی
من از دوست داشتن گفتم
تو وضعیت حسابِ بانکیم را جویا شدی
من از ارزش ها گفتم،ارزش هایی که قیمت ندارند،امّا تو
تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی . . .
محبت به نامرد ، کردم بسی / محبت نشاید به هر نا کسی
تهی دستی و بی کسی درد نیست / که دردی چو دیدار نامرد نیست
.
.
.
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست
آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند . . .
.
.
.
چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن
صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل . . .
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم
و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم . . .
.
.
.
همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی . . .
.
.
مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
بودنم را هیچ کس باور نداشت ، هیچ کس کاری
به کار من نداشت ، بنویسید بعد مرگم روی سنگ با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ ،
آنکه خوابیده در این گور سرد بودنش را هیچ کس باور نکرد
————-
چراغ دل تاریکم از این خانه مرو ، آشنای تو منم بر در بیگانه مرو ، شمع من باش و بمان نور ز تو اشک ز من ، جانفشان تو منم در بر پروانه مرو ، سوختی جان مرا آه مکن ، اشک مریز ، از بر عاشق دلداده غریبانه مرو
نازنین بدون تو دنیا رو باور ندارم ، با تو
از رمز طلسم قصه سر در میارم ، لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزه اس ، شب
میترسه از خودش وقتی میگم دوست دارم
————-
خصلت آدما اینه که فراموشکارن ، اگه تو بری یکی دیگه رو در آغوش دارن
————-
گفته بودی گر بیایی مقدمت را گل فشانم، گل چه قابل نازنینم، چشم هایم فرش راهت
————-
هرکس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست
————-
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند / سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند
————-
گر تو یارم نشوی آخر پاییز من است / فکر بی تو شدنم دشمن بنیان من است / تا
زمانی که تو شیرینی و دوری ز دلم / رنگ خون بر جگر فرهاد من است
————-
همه ی بغض من تقدیم غرور نازنینت باد، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد…
————-
هر بار که کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم، آنقدر که من در هراس گرفتن دستی هستم، ترس از گم شدن نیست
————-
زندگی قافیه باران است، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند، تو بهاری و به اندازه ی باران خدا زیبایی
————-
نماز عشق ترتیبی ندارد ، چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستی نیست . (ارد بزرگ)
احساس تو طروات باران است / بر زخم شکوفه های گل درمان است
هروقت که در هوای تو میچرخم / انگار نفس کشیدنم آسان است . . .
امروز شوق فردا رو داریم و حسرت دیروز را ، اما امروز زیباتر از فردا و دیروز است ، دوستت دارم و دوستم بدار ، شاید فردایی نباشد . . .
چه فرقی میکند مهره ی سیاه باشم یا سفید چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند . . .
عشق یعنی وقتی هزار دلیل برای رفتن هست
هنوز دنبال یه بهونهای که بمونی . . .
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دوستت دارم ، رازیست که ، در میان حنجره ام دق میکند وقتی که نیستی . . .
اگر نسیمی شانه هایت را نوازش کرد ، بدان آن هوای دل من است که به یادت می وزد …
چمن ها بی تو زیبایی ندارد / بهار و گل دلارایی ندارد
فریب کَـس نخوردم جز تو ای یار / که دیگر کَس فریبایی ندارد
تو این “ مـــَــن ها “ را از خودت “ مــِـنها ” کن
من میـمیرم برای باقی مانده ات . . .
خسته شدم از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو توی قلبم بگیرن گفتم :
ببخشید اینجا جای دوستمه ، الان برمیگرده !!
به امیدی که وفا خواهم دید / از تو تا چند جفا خواهم دید
گر توان وصل تو را دید به خواب / این چنین خواب کجا خواهم دید
طاق ابروی تو گر قبله شود / خوش اثر ها ز دعا خواهم دید
بی من نرو آن سوی فردای زمانه
بی من نشو دمساز تنهای ترانه
با من بمان این روزهای بی بهانه
با من بمان با دردهای عاشقانه
تقدیم به کسی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانش و جرعه ای از دریا در دستانش و تجسمی زیبا از خاطره ها و ایثارهای سرخ در معبد ارغوانی دلش به یادگار مانده است . . .
.
.
کمی گیجم کمی منگم ، عجیب است / پریده بی جهت رنگم ، عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش / برایت باز دلتنگم ، عجیب است . . .
نه از فلسفه کلامی می دانم و نه منطق می گنجد در کلامم ، بی استدلال دوستت دارم . . .
.
.
.
با تو از ناب ترین لحظه سخن خواهم گفت
دوستت خواهم داشت ، هیچ میدانی چیست ؟
لحظه ای نیست که در خاطر من یاد تو نیست . . .
.
.
.
دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست . . .
یادمان باشد شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم که دیدار صبح فردا ممکن نشد ،
پس به امید فرداها “محبتهایمان” را ذخیره نکنیم . . .
.
.
.
دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در خلوت شب ، خفته یا بیدار یاد می دارمت . . .
.
.
.
ای کاش قانون همه ی دوستی ها این بود :
یا رفاقت تعطیل یا جدایی هرگز . . .
لبریز غزل بیا همی آهسته
چون آیه بخوان مرا کمی آهسته
آهسته مرا رها بکن از سر عشق
تا در تو رها شوم دمی آهسته
.
.
.
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد :
اندوه پنهان شده در لبخندت
عشق پنهان شده در عصبانیتت
و معنای حقیقی سکوتت را . . .
هر لحظه بهانه ی تو را میگیرم / هر ثانیه با نبودنت درگیرم
حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی / من یک طرفه برای تو میمیرم . . .
.
.
.
در پی دانه مرو همچو کبوتر، که تو را / عاقبت بهر یکی دانه، به دام اندازند
صید کن شیر صفت، نیم بخور، نیم ببخش / تا به هرجا که روی، بر تو سلام اندازند . . .
دیدی غافلگیرت کردم ! درست در لحظه ای که به یادم نبودی ، بیادت بودم !
.
.
.
خیابانهای تنهایی دلی ولگرد میخواهد / و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد
برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت / ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد میخواهد ؟
.
.
.
ای نشسته درخیال من، فراموشم مکن
با فراموشی و تنهایی، هم آغوشم مکن
زندگانی می کنم چون شعله با خود سوختن
زنده ام با سوز و ساز خویش، خاموشم مکن
نویسنده ها “سیگار “می کشند
شاعر ها” هجران”
نقاش ها “تابلو”
زندانی ها “تنهایی”
دزدها “سرک”
… مریضها” درد”
بچه ها” قد”
و من برای کشیدن
“نفسهای تو “را انتخاب می کنم
من برای نفس کشیدن
* هوای تو * را انتخاب می کنم
.
بی هیچ دلیلی “دوستت دارم”
تا نقض کنم قانونی را که هنوز دلیل می طلبد . . .
.
.
.
جان رفته ولی زخم جفایت نرود / تاثیر دو چشم بی وفایت نرود
فرشی ز دل شکسته انداخته ام / آهسته بیا شیشه به پایت نرود . . .
.
.
.
دیگر فرصتی برای پیامک دادن نیست
دست واژه ها را می گیرم
و به دیدنت می آیـــم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمی گنجد
امروز که آینه جوابش سنگ است / در ذهن زمانه عشق هم بی رنگ است
هر کس که نداند تو خودت می دانی / آری به خدا دلم برایت تنگ است . . .
.
.
.
مقیاس اندازه گیری فاصله متر نیست ، اشتیاق است
مشتاق که باشی حتی یک قدم نیز فاصله ای دور است . . .
.
.
.
همانند پلی بودم برای عبورت ، به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده ، من خود فرو میریزم . . .
شب من پنجره ای بی فردا / روز من قصه ی تنهایی ما
مانده بر خاک و اسیر ساحل / ماهی ام ماهی دور از دریا . . .
.
.
.
به تو سوگند ، به راز گل سرخ و به پروانه که در عشق فنا می گردد
زندگی زیبا نیست ، آنچه زیباست تویی تو که آغاز منو لحظه ی پایان منی .
.
.
.
من از شوق تو لبریزم گل من / کجایی بی تو پاییزم گل من
ز پا افتاده ام بازآ که شاید / به دیدار تو برخیزم گل من . . .
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت / از اهل بهشت کرد، یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت / این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت . . .
.
.
.
آهم که هزار شعله در بر دارد / صد سلسله کوه را ز جا بر دارد
من رعدم و میترسم اگر آه کشم / سرتاسرِ آسمان ترک بر دارد . . .
.
.
بیا جایمان را با هم عوض کنیم
دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد . . .
.
هر بار که تو را یاد میکنم ، گم میشود تکه ای از من ، در من ! همین روزهاست که تمام شوم !
.
.
با هر نگاه تو تقویم قلبم ورق میخوره ، کاش هرگز به تعطیلی نرسه !
.
.
تو میگذری زمان میگذرد چه کنم با دلی که از تو توان گذشتنش نیست ؟
.
.
بهر وجود سایه ی وجود تو ، سایه ی من وجود یافت / خیال من در طلب خیال تو ، غیر خیال تو نبافت
.
.
به پایت افتاده ام تا به دستت بیاورم
تعداد صفحات : 8