یک مترسک خریده ام
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام
در گوشه اتاقم ایستاده
درست مثل توست ، فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند . . .
یک مترسک خریده ام
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام
در گوشه اتاقم ایستاده
درست مثل توست ، فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند . . .
خسته شدم از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو توی قلبم بگیرن گفتم :
ببخشید اینجا جای دوستمه ، الان برمیگرده !
با گفتن یک “عزیزم جایت خالیست”،
نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر،
فقط دلخوش می شوم که هنوز بود و نبودم برایت مهم است …
مى دونى از کجا فهمیدم که دنیا دو روزه؟ از اونجا که بهم گفتى: ” تا آخر دنیا باهاتم! “
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر،عشق یعنی سجده هایی با چشم تر،
عشق یعنی سر به دار آویختن،عشق یعنی اشک حسرت ریختن،
عشق یعنی در جهان رسوا شدن، عشق یعنی مست و بی پروا شدن،
عشق یعنی سوختن یا ساختن،عشق یعنی زندگی را باختن .
تمام می شود زندگی ام آن روز که قاب چشمانت بر دیوار دل دیگری باشد…
همیشه هر۳۹ روزیک باریادی ازرفیقت کن
که اگه مرده بودبه چهلمش برسی
هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی به دست بگیرند
دفتر سرنوشتت را ورق بزنند , و خاطراتت را پاک کنند
و در پایانش بنویسند:قسمت نبود!!
همیشه رفتن ، رسیدن نیست ولى براى رسیدن باید رفت.
در بن بست هم راه آسمان باز است ، پرواز بیاموز.
(دکتر شریعتى)
باید یاد بگیریم :
استاد تغـیـیـر باشیم نه قربانی تقدیر؛
در بازی زندگی اگر عـوض نشویم، تعـویض می شـویم ...
چه کسی می گویدکه گرانی شده است؟!
دوره ارزانیست
دل ربودن ارزان،دل شکستن ارزان،دشمنیهاارزان،تن عریان ارزان،آبرو،قیمت یک تکه ی نان
ودروغ ازهمه چیزارزان تر
قیمت عشق چقدرکم شده است
کمترازآب روان
وچه تخفیف بزرگی خورده قیمت هرانسان…
سردبودشب رفتنت،
منجمدشدم درسردى نگاهت..
آرزوهایم رابادبرد…
چه غریبانه بود شب رفتنت! اشکهای بارانیم راندیدى،
رفتی وچه ساده به احساسم خندیدى..
هر چی مهربون تر باشی بیشتر بهت ظلم می کنند؛
هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن؛
هر چی خودتو خاکی تر نشون بدی، کمتر واست ارزش قائل میشن؛
هر چی قلبت رو آسون تر در اختیار اطرافیانت بذاری، راحت تر لهش می کنند؛
و اگر بدونن که منتظری و بهشون احتیاج داری؛
اندازه ی یه دنیا ازت فاصله می گیرند؛
و این، حقیقت زندگیست ...
اینجا، نمی توان به کسی نزدیک شُد؛
آدم ها از دور، دوست داشتَنی ترند ...
`بار`ان“
`بها`نه`ای“بود` `که`زیر`چترمن`تا“
انتهای“کوچه“ `بیایی `کاش`نه`کوچه`
`انتهایی`داشت`و`نه` `باران`بند`می آمد“…
چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، وچه سوختن هایی که مرا ساخت
ای خدای من،مرا فهمی عطا کن،که از سوختنم ساخته ای اباد ازمن بجا بماند…
به خاطر سه چیز، هیچ گاه کسی را مسخره نکنید؛
چهره؛
پدر و مادر؛
زادگاه؛
چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد ...!
سراغ مسافر را ازکلاغ نگیر
این کلاغ سالهاست که برای تکه پنیری دروغ میگویند . . .
به یک جایی از زندگی که رسیدی؛
می فهمی رنج را نباید امتداد داد؛
باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد؛
از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی ...!
صبورانه در انتظار زمان بمان؛
هر چیز در زمان خودش رخ می دهد؛
باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند؛
درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند ...!
خدایا؛
به من فهم و شعور بده؛
تا برای آنچه که تقدیرم نیست اشک نریزم ...
«هست» را اگر قدر ندانی، «بود» می شود
و چه تلخ است، «هست» کسی، «بود» شود ...
بگذار سکوت قانون زندگی من باشد؛
وقتی واژه ها درد را نمی فهمند ...!
عظمت واقعی در آن نیست که هرگز سقوط نکنیم؛
بلکه در آن است که هر بار سقوط کردیم، دوباره برخیزیم ...
برای محبت هایی که عمیق اند؛
ندیدن و نبودن هرگز بهانه ی از یاد بردن نیست ...
روزگارا که چنین سخت به من می گیری؛
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست؛
گرچه دلگیرتر از دیروزم؛
گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند؛
لیک باور دارم؛
دلخوشی ها کم نیست؛
زندگی باید کرد ...
هر موفقیت بزرگی، نتیجه ی هزاران تلاش کوچک و عادی است؛
که مورد توجه و ستایش دیگران قرار نمی گیرد.
بزرگ ترین خسران زندگی، مرگ نیست؛
بزرگ ترین خسران زندگی آن چیزی است که؛
در شما می میرد، هنگامی که زندهاید ...!
تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم نه خوشی ها را؛
زیرا خوشی آن است که تو می خواهی؛
و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد ...
در انتظار توام، در چنان هوایی بیا؛
که گریز از تو ممکن نباشد؛
تو تمام تنهایی هایم را از من گرفتهای؛
خیابان ها بی حضور تو؛
راه های آشکار جهنماند ...
پرستو ها چرا پرواز کردید / جدایی را شما آغاز کردید
خوشا آنانکه دلداری ندارند / به عشقو عاشقی کاری ندارند
خداحافظ برای تو رهایی / برای من فقط درد جدایی
خداحافظ برای تو چه آسان / ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
خداحافظ
ای کاش همه به جایی برسیم که هر روز بگوئیم :
ای فردا، هر چه می توانی کن؛
که امروز را به تمامی زیسته ام ...!
دنیا، به شایستگی هایت پاسخ می دهد؛
نه به آرزوهایت ...!
پس، شایسته ی آرزوهایت باش ...!
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد / و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ / چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
آنکه میخواهد روزی پریدن آموزد؛
نخست باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالارفتن آموزد؛
پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند ...
آرامش چیست؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به آینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه هایتان سرشار از بوی خدا
دلتان آرام با یاد خدا ...
خداوندا؛
پناهم می دهی امشب؟
میان آب و گِل رقصان، میان خار و گُل خندان؛
در آن آغوش نورانی، پناهم می دهی امشب؟
دل و دین در کف یغما و من تنها؛
در این هنگام روحانی، پناهم می دهی امشب ...؟!
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
قله ای که یک بار فتح بشه؛
تفریحگاه عمومی می شه؛
پس مواظب قله ی دلت باش ...
سلام مرا به وجدانت برسان؛
و اگر بیدار بود، بپرس؛
چگونه شب ها را آسوده می خوابد ...؟!
تعداد صفحات : 8