loading...
عاشقانه ها

arman بازدید : 41 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت / از اهل بهشت کرد، یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت / این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت . . .

.

.

.

آهم که هزار شعله در بر دارد / صد سلسله کوه را ز جا بر دارد

من رعدم و می‌ترسم اگر آه کشم / سرتاسرِ آسمان ترک بر دارد . . .

.

.

بیا جایمان را با هم عوض کنیم

دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد . . .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مرا در تابوت سیاهی بگذارید که همه بدانند که هر چه سیاهی بود کشیدم ، دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند چیزی با خود از دنیا نبردم ، زبانم را از دهانم در آورید و با تیغ زخمش کنید که همه بدانند با زخم زبان از دنیا رفته ام ، چشمانم را باز بگذارید که همه بدانند چشم انتظار کسی بودم ، قفسی با مرغ عشق بر سر قبرم بگذارید که همه بدانند مجنونی اسیر بودم ودر آخر تکه یخ برسر قبرم بگذارید تا در هنگام طلوع خورشید به جای عشقم برایم اشک بریزد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 302
  • کل نظرات : 77
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 92
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 191
  • بازدید ماه : 556
  • بازدید سال : 1,590
  • بازدید کلی : 18,965
  • کدهای اختصاصی
    Online User