loading...
عاشقانه ها

arman بازدید : 41 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

میدونی الان دارم چی میخورم ؟

*

*

*

*
حسرت یه لحظه دیدنتو..!
.
.
.
میدونی وقتی بهت پیام نمیدم یعنی چی ؟ یعنی پیامی در حد مرامت ندارم !
.
.
.
اگر آرامش قلب دوست در این است که بداند که دوستش بیاد اوست، بدان که بیادت هستم…
.
.
.

علم بهتر است یا ثروت؟ باور کن هیچکدام! فقط ذره اى معرفت!

arman بازدید : 47 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

عجب جوش و خروشی بود عشقت / خراب باده نوشی بود عشقت / بهشتم را به سیبی داد بر باد / عجب آدم فروشی بود عشقت
.
.
.
نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی
.
.
.
گاهی میان مردم
در ازدحام شهر
غیر از تو هرچه هست را فراموش می کنم …
.
.
.
من ندانم که کی ام
من فقط می دانم
که تویی،
شاه بیت غزل زندگی ام

arman بازدید : 43 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

توی آسمون همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره ، پس هر وقت آسمون دلت ابری بود با دنیا نجنگ ، فقط اوج بگیر
.
.
.
هیچ دلی بی بهانه نمیتپد ، نمیدانم بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیر !
.
.
.
قلب من جایگاه رفیقی است که شقایق ها حسرت آن را می خورند
.
.
.
بهترین ها همیشه میمانند ، شاید جلوی دیدگان نباشند اما در دل ماندگارند

arman بازدید : 38 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

هدفم بود که هرگز نشوم عاشق کس / چون که رخسار تو دیدم ، هدفم سخت شکست
.
.
.
میشه پروانه بود و به هر گلی نشست اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست
.
.
.
بی هیچ دلیلی “بیادت هستم” تا نقض کنم قانونی را که علت می طلبد
.
.
.
گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ، دل من عاطفه را می فهمد ، با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم

arman بازدید : 40 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

.

دلم باغی پر از ریحان و گل بود / به روی رود عشقت مثل پل بود

نگاهم کردی و ویران شد این دل / مگر چشم تو از قوم مغول بود؟

.

.

.

همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است

اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن . . .

.

.

.

به باغم یاسمن بودی چه می‌شد؟ / عروس این چمن بودی چه می‌شد؟

چرا چون باد رفتی از کنارم؟ / همیشه مال من بودی چه می‌شد . . . ؟

arman بازدید : 40 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

رها کردی چرا دست دلم را؟ / به خاک و خون کشیدی حاصلم را

مرا تو می‌کشی صدبار در روز / ولی من دوست دارم قاتلم را . . .

.

.

.

سراسر خواب من کابوس، کابوس / ندارم در شبم فانوس، فانوس

به دل آمد بگویم من تو را دوست / ولی لب وا نشد، افسوس، افسوس . . .

arman بازدید : 42 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

.

شب در خم گیسوی تو عابر میشد / با هر نفست بهار ظاهر میشد

ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم / با دیدن چشمان تو عاشق میشد . . .

.

.

.

من و باران، من و دریا، من و تو / من و شب‌بو، من و فردا، من و تو

دوباره عاشقی را می‌سراییم / من و مجنون، من و لیلا، من و تو . . .

.

.

.

به بند دلت میاویز

رخت خاطره ام را

گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند . . .

arman بازدید : 37 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

آب و هوای دلم آنقدر بارانیست

که رخت های دلتنگی ام را

مجالی برای خشک شدن نیست

اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است . . .

.

.

.

حـالا کـه میـخـواهـی بـروی لطفــا قـدمـهـایـت را تنـدتـر بـردار …

دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سیـــاه . . .

.

.

.

مبادا مثل برگی زرد باشیم / رفیق مردم بی درد باشیم

مزن بر عاشقان از پشت خنجر / بیا ای دل همیشه مرد باشیم . . .


arman بازدید : 55 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی . . .

.

.

.

اگر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم

شب و روز از جدایی می‌سرودیم / من و تو وصله‌ای ناجور بودیم . . .

.

.

.

گفتم به گل زرد چرا رنگ منی ، افسرده و دلتنگ چرا مثل منی

من عاشق اویم که رنگم شده زرد ، تو عاشق کیستی که هم رنگ منی .

arman بازدید : 40 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ،

دل من عاطفه را می فهمد ، با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم . . .

.

.

.

بجز دستت ندارم یار دیگر / بجز آیینه بازی کار دیگر

چو بستی چشم را آیینه بشکست / نگاهم کن فقط یک بار دیگر . . .

.

.

.

خنده های تـــو

آرزوهـــای مـن انـد

بخــند

تا برآورده شوند . . .

تعداد صفحات : 31

درباره ما
مرا در تابوت سیاهی بگذارید که همه بدانند که هر چه سیاهی بود کشیدم ، دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند چیزی با خود از دنیا نبردم ، زبانم را از دهانم در آورید و با تیغ زخمش کنید که همه بدانند با زخم زبان از دنیا رفته ام ، چشمانم را باز بگذارید که همه بدانند چشم انتظار کسی بودم ، قفسی با مرغ عشق بر سر قبرم بگذارید که همه بدانند مجنونی اسیر بودم ودر آخر تکه یخ برسر قبرم بگذارید تا در هنگام طلوع خورشید به جای عشقم برایم اشک بریزد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 302
  • کل نظرات : 77
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 236
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 335
  • بازدید ماه : 700
  • بازدید سال : 1,734
  • بازدید کلی : 19,109
  • کدهای اختصاصی
    Online User