غریبه بود، آشنا شد … عادت شد … عشق شد … هستی شد … روزگار شد … خسته شد … بی وفا شد … دور شد … بیگانه شد … اما فراموش نشد …
.
.
.
ما کسایی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم. ما گریه می کنیم برای کسایی که به فکرمون نیستن. و ما به فکر کسایی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمی کنن
.
.
. .
بچه که بودیم دل درد را به یک زبان می گفتیم، همه می فهمیدند. حالا که بزرگ شدیم، درد دل را به صد زبان می گوییم، اما کسی نمی فهمد …
. . .
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی … یادت بخیر یار فراموش کار من. . . . مجنون به نصیحت دلم آمده است / بنگر به کجا رسیده دیوانگی ام
.
.
.
کی اشکاتُ پاک میکنه شبا که غصه داری ؟
.
.
.
من مسئول چیزی هستم که میگم، نه چیزی که تــــــو ازش برداشت میکنی …