loading...
عاشقانه ها

arman بازدید : 38 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


——————————————-

چه تنگنای سختی است! یک انسان یا باید بماند یا باید برود. و این هر دو اکنون برایم تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست..

——————————————-

اگر عشق نبود چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم، به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ آری! بی گمان پیش از این ها مرده بودیم، اگر عشق نبود..

——————————————-

تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت ٬ میتوان گفت که من چلچله لال توام ٬
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف ٬ سخت محتاج به گرمای پر و بال توام . . .

——————————————-

راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی ، هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم ،
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی ، عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم . . .

——————————————-

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مرا در تابوت سیاهی بگذارید که همه بدانند که هر چه سیاهی بود کشیدم ، دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند چیزی با خود از دنیا نبردم ، زبانم را از دهانم در آورید و با تیغ زخمش کنید که همه بدانند با زخم زبان از دنیا رفته ام ، چشمانم را باز بگذارید که همه بدانند چشم انتظار کسی بودم ، قفسی با مرغ عشق بر سر قبرم بگذارید که همه بدانند مجنونی اسیر بودم ودر آخر تکه یخ برسر قبرم بگذارید تا در هنگام طلوع خورشید به جای عشقم برایم اشک بریزد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 302
  • کل نظرات : 77
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 123
  • بازدید ماه : 488
  • بازدید سال : 1,522
  • بازدید کلی : 18,897
  • کدهای اختصاصی
    Online User