کلامت گرم و شیرین چون ترانه ، نگاهت دلفریب و شاعرانه
منم قایق به روی موج دریا ، تویی ساحل ، تویی لطف کرانه . . .
——————————————-
زندگی قصه مرد یخ فروشی است که از او پرسیدند : فروختی ؟ گفت : نخریدند تمام شد
——————————————-
وقتی که من عاشق شدم …. شیطان به نامم سجده کرد ….. ادم زمینی تر شد و عالم به ادم سجده کرد ………… … من بودم و چشمان تو …. نه آتشی و نه گلی ….. چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاشقی
——————————————-
از خدا پرسیدم چی دوست داری ؟ گفت : سخاوت . دیوانه گفت: حماقت . غم گفت: ملامت . کوه گفت: صلابت . معشوق گفت : نگاهت . فدای تو که گفتی : رفاقت
——————————————-