loading...
عاشقانه ها
arman بازدید : 42 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

شايد يه كسي شب ها براي اينكه خواب تورو ببينه به خدا التماس مي كنه شايد يه كسي به محض ديدن تو دستش يخ مي زنه و تپش قلبش مرتب بيشتر ميشه مطمئن باش يه كسي شب ها به خاطر تو توي درياي اشك مي خوابه ولي تو اون رو نمي شناسي 

از غصه اين درد ندانم چه كنم يا هست پناهي و ندانم چه كنم؟ وز دل بيمارم هر دم تا ز سحر ز شوق روي بي تابت چه كنم؟ چشم من شرم باد ، ز تو نظري با دل عشاق خويش ز دوريت چه كنم ؟ گرچه وصال آغازگر روياي ما بود با مرگت زين سر آغاز چه كنم ؟

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مریم در تاریخ 1348/10/11 و 1:04 دقیقه ارسال شده است

به نام تنها پناه آشفتگان ديارسرنوشت
تقديم به توکه هنوزهم تکه­اي ازآسمان درچشمانت،
جرعه­اي ازدريا دردستانت وتجسمي زيبا ازخاطره ايثار
گل­هاي سرخ درمعبدارغواني دلت به يادگارمانده است.
نخستين چکه ناودان بلند يک احساس رادرقالب کلامي ازجنس
تنفس باغچه­هاي معصوم ياس
به روي حجم سپيد يک دفترمي­ريزم وآن رابا لهجه همه پروانه
­ صفت­هاي اين گيتي بي­انتها به آستان نيلوفري دل زلالت هديه مي­کنم
. در پناه خالق نيلوفرها مهربان و شکيبا بماني عزیزم


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مرا در تابوت سیاهی بگذارید که همه بدانند که هر چه سیاهی بود کشیدم ، دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند چیزی با خود از دنیا نبردم ، زبانم را از دهانم در آورید و با تیغ زخمش کنید که همه بدانند با زخم زبان از دنیا رفته ام ، چشمانم را باز بگذارید که همه بدانند چشم انتظار کسی بودم ، قفسی با مرغ عشق بر سر قبرم بگذارید که همه بدانند مجنونی اسیر بودم ودر آخر تکه یخ برسر قبرم بگذارید تا در هنگام طلوع خورشید به جای عشقم برایم اشک بریزد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 302
  • کل نظرات : 77
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 1,062
  • بازدید کلی : 18,437
  • کدهای اختصاصی
    Online User