آن كوچه ي پر ز ماجرا يادت هست؟
و بازي گرگم به هوا يادت
هست؟
باران كه گرفت هر دومان خيس شديم
مانند گل و پرنده ها يادت
هست؟
روزي كه تو را باز صدا زد مادر
گفتي:‹‹نمي آيم به خدا ››يادت هست؟
در
بازي گرگم به هوا مادر برد
از من كه تو را كرد جدا يادت هست؟
آن روز گذشت و
بهاري ديگر
نگذاشت به باغ ما پا يادت هست؟
تو نیستی که ببینی...