loading...
عاشقانه ها

arman بازدید : 49 پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391 نظرات (1)


بی شک یادت را در تک تک لحظه هایم نقاشی میکنم، امروز در گذر رفتنت به آسمان خیره شدم و قدم زنان باران را با غم تجربه کردم،

چشمانم حتی دیگر سوسوی خانه ی همسایه را نیز نمی بییند، من برای بریدن و کندن از آنچه هستم تو را میخواستم، کاش میدانستی آسمان نیز برایت می گرید و من غرق در سکوت شب، تنهایی را تجربه میکنم.

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط dehani در تاریخ 1348/10/11 و 15:57 دقیقه ارسال شده است

لينك باكس آماده ي دريافت روزانه 2 لينك از وب شما ميباشد براي افزايش بازديدتون به ما بپيونديد لينك باكس را در وب خود قرار دهيد و با ارسال روزانه 2 لينك بازديد خود را افزايش دهيد >>>www.my_love.rozblog.com


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مرا در تابوت سیاهی بگذارید که همه بدانند که هر چه سیاهی بود کشیدم ، دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند چیزی با خود از دنیا نبردم ، زبانم را از دهانم در آورید و با تیغ زخمش کنید که همه بدانند با زخم زبان از دنیا رفته ام ، چشمانم را باز بگذارید که همه بدانند چشم انتظار کسی بودم ، قفسی با مرغ عشق بر سر قبرم بگذارید که همه بدانند مجنونی اسیر بودم ودر آخر تکه یخ برسر قبرم بگذارید تا در هنگام طلوع خورشید به جای عشقم برایم اشک بریزد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 302
  • کل نظرات : 77
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 102
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 201
  • بازدید ماه : 566
  • بازدید سال : 1,600
  • بازدید کلی : 18,975
  • کدهای اختصاصی
    Online User